نوشته شده توسط : امین پارسیان
کوروش هخامنشی در منابع کهن ایرانی

1- کوروش هخامنشی در متون اوستایی

نام کورش در متون اوستایی (اعم از یسناها، یشت‌ها، ویسپرد، وندیداد و خرده‌اوستا) نیامده است.

2- کوروش هخامنشی در متون شرق‌ ایرانی

نام کورش در متون شرق ایرانی (اعم از سغدی، بلخی، خوارزمی، سکایی و جز آنها) نیامده است.

3- کوروش هخامنشی در متون فارسی باستان

در متون فارسی باستان هخامنشی اطلاعاتی در باره کورش وجود ندارد، اما در دو جا نام او به شکل‌های زیر آمده است:

یک‌بار در کتیبه‌های کوتاه و مکرر مشهد مادر سلیمان (پاسارگاد احتمالی):

«من کورش، شاه هخامنشی»؛

و دیگری در کتیبه داریوش در بیستون که کمبوجیه و بردیا پسران کورش معرفی شده‌اند:

«پسر کورش به نام کمبوجیه از دودمان ما در اینجا شاه بود»، «مغ گئومات به دروغ چنین می‌گفت که من بردیا پسر کورش هستم»، «وَهیَزداتَه به دروغ چنین می‌گفت که من بردیا پسر کورش هستم».

4- کوروش هخامنشی در متون پهلوی اشکانی

نام کورش در متون پهلوی اشکانی (پارتی) نیامده است.

5- کوروش هخامنشی در متون پهلوی ساسانی

نام کورش در متون پهلوی ساسانی (اعم از کتیبه‌ها و کتاب‌ها) نیامده است.

6- کوروش هخامنشی در متون مانوی

نام کورش در متون مانوی نیامده است.

7- کوروش هخامنشی در متون فارسی

الف) کوروش هخامنشی در شاهنامه فردوسی

نام کورش در شاهنامه فردوسی نیامده است.

ب) کوروش هخامنشی در شعر و ادبیات فارسی

نام کورش در شعر و ادبیات فارسی نیامده است.

ج) کوروش هخامنشی در تاریخ‌نامه‌های ایرانی

نام کورش چند بار به شکل‌های کورش، قورش، قورس همراه با شرح مختصری از او در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، تاریخ پادشاهان و پیامبران حمزه اصفهانی و چند متن دیگر آمده که بازتاب و تلخیصی از کتاب تورات یهودیان است.

 



:: برچسب‌ها: کوروش هخامنشی در منابع کهن ایرانی ,
:: بازدید از این مطلب : 396
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 مرداد 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین پارسیان
«نبأ عظيم»[1] و آن حادثه عظيمي كه به نظام كهكشاني‌موجود، پايان خواهد داد، يك انفجار عظيم است. شبيه اين انفجار عظيم، پيش از اين شش بار اتفاق افتاده است

  
كه فاصله هر كدام با ديگري 18،250،000،000 سال بوده است و اينك از آخرين آنها حدود 13،700،000،000 سال سپري شده است. همه اين محاسبات كه به فيزيك نظري كيهاني مربوط است از روي آيات و قرآن و احاديث محاسبه شده است. و اين كه در آينده روي خواهد داد هفتمين انفجار عظيم است. ميلياردها كهكشان كه امروز وجود دارند، همگي در درون آسمان اول هستند، و آسمان اول خود يك كره عظيمي است كه اين همه كهكشان‏ها محتواي آن هستند. در آن انفجار عظيم همه اين كهكشان‌ها به گاز و مذاب تبديل خواهند شد (كالمهل) مانند مس گداخته شده و (كالدّهان) مانند مس گداخته شده ارغواني رنگ. و ذرات بدن انسان‏ها كه در روي زمين و يا امكاناً در كرات ديگر بوده‏اند مرده و پوسيده‏اند، در آن مذاب (كالفراش المبثوث) مانند ذره‏هاي كره در دوغ، پخش خواهند بود.
اين حادثه را، قرآن و احاديث «نفخة اول»، «صور اول»، «صيحة اول» نيز ناميده‏اند.
آن گاه نفخة دوم فرا مي‌رسد آن جهان بزرگ مذاب را منفجر مي‌كند اين انفجار عظيم دوم دو كار را انجام مي‌دهد:
1ـ از نو كرات، كهكشان‏ها و منظومه درست كرده و به راه مي‌اندازد.
2ـ يك آسمان ديگر در زير آسمان كه امروز آسمان اول مي‌ناميم، پديد مي‌آورد (يومئذٍ يحمل عرش ربك فوقهم ثمانية» و تعداد آسمان‌ها هشت مي‌شود.
3ـ ذرات بدن‌هاي انسان كه در آن عالمِ بس پهناورِ مذاب، پخش بودند، در اين انفجار دوم، به روي آسمان جديد، منتقل شده و از نو در روي آن كه يك كره بس بزرگ است، كره‏اي كه محتوايش بزرگ‏تر و بيش‏تر از حجم امروزي همه كهكشان‏هاي كنوني است، محشور خواهند شد.
اين بحث بس علمي‌، فيزيكي‌، كيهان‏شناسي و شيرين است و علاقمندان به آن كتاب مراجعه كنند.
مي‌خواستم اشاره‏اي به موقعيت اين آيه در قرآن و پيام بس علمي آن، داشته باشم كه روشن شود هيچ ربطي به خيالات و توهمات محي‌الدين ندارد.
مراد از «اذا البحار سجّرت» آن اقيانوس و اقيانوس‏هاي عظيمِ مذاب است (در خلال‌شان گاز هم هست) كه در اثر نفخه اول به وجود مي‌آيند كه خورشيد امروزي ما مي‌تواند به عنوان يك ذره كوچك، نمونه‏اي از آن جهان بس بزرگ مذاب و مشتعل، باشد.
[1]. همان كه در آيه اول سوره نبأ آمده است.
عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ
عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ

 



:: برچسب‌ها: نباء عظیم یا صور اول ,
:: بازدید از این مطلب : 490
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 مرداد 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین پارسیان

همه چیز (غیر از خدا) زمانمند و مکانمند هستند، زمان و مکان عین ماده هستند. پس همه چیز یا ماده اند یا مادّی. و هر ماده و مادّی قابل حس است. ترس از سقوط به بینش طبیعیون- طبیعت پرستان- در قدیم، و ترس از اتهام مارکسیسم، ما را وادار کرده خیلی از موجودات را از مادی بودن خارج کنیم. و در عوض به تخیلات «عقول عشره»، «صادر اول» و «صدور از خداوند»، سقوط کنیم و علاوه بر خداوند، 10 بت را نیز بپرستیم، بت هائی که 9 تای شان به صورت افلاک ارسطوئی مجسم می شدند و دارای درک و اراده بودند و جهان کائنات را اداره می کردند. کسی که در بت پرستی ارسطو و ارسطوئیان تردید کند، عیب از خودش است. و همین طور در بت های افلاطون که «مُثل» عین بت هائی هستند که افلاطون آنها را می پرستید، کار او فقط سازمان دادن و مثلاً نظاممند کردن صدها بت یونان قدیم بود که آنها را تحت عنوان «ارباب الانواع» جمع کرد. ارسطوئیان چاره ای ندارند مگر این که بخشی از موجودات را «مجرّد» بدانند. اما علاوه بر آیات و احادیث، امروز کاملاً روشن شده است که هر «متغیر» زمانمند و مکانمند است، فرشته نیز متحرک و متغیر است، و زمان و مکان عین ماده است. پس هیچ موجودی (غیر از خداوند) نیست که مجرد از زمان و مکان باشد. اما هنوز هم تخیلات و فرضیات (آری فرضیات) ارسطو در حوزۀ مقدسه بنام فلسفه تدریس می شود. و سوگمندانه این که لقب فلسفۀ اسلامی هم به خود گرفته است. و غربیان نیز ما را بر این خیره سری تشویق می کنند.

می گوید: پیامبران فرشتگان را در شکل و صورت واقعی شان نمی دیدند پس واقعیت آنان، محسوس نیست. می گویم: پس اولا: می پذیرید که فرشته تغییر صورت می دهد، یعنی متغیر و متحرک است؛ زمانمند و مکانمند است. ثانیاً: اگر عمرتان را در تخیلات و فرضیات ارسطوئی تلف نمی کردید، قدری هم با قرآن و احادیث آشنا می شدید، می دانستید که انبیاء فرشته را در صورت واقعی اش نیز می دیدند. آیه های اول سورۀ نجم بویژه آیه های «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى‏- عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‏» که یک دیدار ویژه که با دیدارهای دیگر فرق داشت و دیدن شکل واقعی جبرئیل بود، را می فهمیدید. و فقط خداوند است که مصداق «تَنْقَطِعُ دُونَ رُؤْيَتِهِ الْأَبْصَارُ» است.

 



:: برچسب‌ها: همه چیز غیر از خدا، محسوس است ,
:: بازدید از این مطلب : 432
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 مرداد 1395 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد